بخارشو
کیف حالکم یا اصدقائی؟!![]()
انا بخیر![]()
روز جمعه که مهمون جاری بزرگه بودیم. رفتم ارایشگاه موهامو سشوار کردم و تیپ زدیم و رفتیم. خیلییییییی خیلییییییییی خوش گذشت.چقدر جامون تو اینجور مراسما خالی بوده و خودمون خبر نداشتیم!![]()
تارا اولش به خاطر شلوغی شروع کرد به نق زدن و بغل هیچ کس هم حاضر نبود بره و فقط اویزون من و همسر بود! دیدم اینجوریه زنگ زدم به دختر خالم که میدم همسر تارا رو بیاره واسه شما یه چند ساعتی دختر شما بشه تا بعدا بیاییم تحویلش بگیریم! ولی تا خواستم حاضرش کنم و عموهاش فهمیدن میخوایم ببریمش گفتن نههههه.. اللا و بللا نبرین ما نگهش میداریم! کلا تکنیک خوبیه ها.. از این به بعد بیشتر استفاده میکنم...!![]()
تارا هم بچم انگار فهمید ماجرا از چه قراره دیگه کلا بچه خوبی شد و تا اخر مراسم همش بغل عموها بود و بازی میکرد و میخندید و همه رو هم با کاراش میخندوند. جاریم پشت پنجره واسه کبوترا غذا میریزه٬ مرتب این کبوترها میموندن لب پنجره میشستن وبعدم پررررررر میزدن و میرفتن و تارا هم کلی با تعجب نگاشون میکرد و ذوق میکرد.
یه دو سه ساعتی بازی کرد و بعد هم بغل دختر عمه همسر خوابش برد و یه ساعتی هم خوابید تا با صدای گیتار بلند شد.کلا روز خوبی بود و خوش گذشت.
منم که دیشب مادر شوهر و پدر شوهر و برادر شوهر و جاری جدیده رو دعوت کرده بودم که یه سری کاراشو از قبل انجام داده بودم و دیروز هم از ۸ صبح پا شدم تااااااااا ساعت ۴ همش زحمت کشیدم!
ولی عوضش یه قرمه سبزی مشتی پختم با یه وجب روغن سیاه اضافه روش! با دلمه فلفل و بورانی اسفناج و دسر که خیلی هم پسندیدن و حسااابی خوردیم تا مردیم!![]()
وای که عاشق یه روز بعد از مهمونی ام. یعنی امروز! هم غذا داری٬ هم میوه و شیرینی و خونه هم تمیزه و خلاصه خیلی باحاله.
تا وقتی دبی بودیم که به ندرت ادم بیشتر از دو نفر مهمون داره! کلا کمبوده مهمونه اونجا! اینه که زیاد وسایل خونه لازم نداری.مخصوصا اینکه همسر هم مثل اکثریت قریب به اتفاق اقایون مخالف ظرف و ظروف خریدنه. ولی خب اینجا دیگه وضع فرق میکنه. هم مرتب لازم داری هم اینکه دیگه میخواییم بریم خونه خودمون و مرتب جابجایی نداریم٬ اینه که یه لیست تهیه کردم از ظروف مورد نیاز! یه سری شو هم خریدم. کلی حال میده. من فکر میکردم فقط خرید لباس و کیف و کفش و طلا است که حال میده ولی کلا خرید از هر نوعش که باشه خوبه!![]()
راستی یه سوال. میخوام بخار شو بخرم! به نظرم برای کسی که بچه کوچک داره خیلی به درد بخوره. حالا اونایی که دارن بگن ایا راضی هستن؟ به درد پارکت میخوره؟ کلا به چه دردی میخوره؟! اگه راضی هستین چه مارک و مدلی؟
اخه من جدیدا میذارم تارا خودش غذاشو بخوره. تازگی تو صندلی غذاش پا میشه وایمیسته!
اینه که اونجا غذا دادن بهش سخت شده. یه دستمال پهن میکنم رو زمین و غذا رو میریزم تو ظرف غذاش و خودم هم میشینم کنارش٬ اول یه مقدار از غذا رو در حدی که برای خودم قابل قبول باشه خودم بهش میدم میخوره٬ بقیه رو یه قاشق کوچک میدم دستش و خودش میخوره و بازی بازی میکنه و کیییییییییییییف میکنه. وسطش قهقهه هایی میزنه بیا و ببین
بعدم که کل هیکلش رو باید بشورم و همه لباساشو عوض کنم. اونروزی یه نارنگی پوست کندم و دادم بخوره. دیگه نمیدونین چه وضعی بود.... نارنگی هم خیلی دوست داره از ارنجاش اب نارنگی چکه میکرد پایین...![]()
ولی اصلا بهش سخت نمیگیرم چون اولا تا نخوره یاد نمیگیره٬ دوما خیلی حال میکنه بچه. ولی یه جوری غذا و میوه رو میماله رو زمین که با تی کشیدن هم تمیز نمیشه و باید بشوریشون! اینه که میگم شاید بخار شو به دردم بخوره. چون بعد از یه مدتی نقاشی کشیدن هم شروع میشه و اثار هنری متعدد رو در و دیوار خونمون نقش میبنده!![]()
خلاصه که راهنمایی کنین دیگه.
عسل هستم. متولد تیرماه سال 63.